خسته شدم...از آدمهایی که دارن تباهم میکنند...خسته شدم از این زندگی که آروم نیست...خسته شدم از آینده ای که خیلی گنگ ا تاریکه...حتی دیگه خسته شدم از گذشته بیخودی که به من پشت کرده و من هنوز هرازگاهی برمیگردم و نگاهش میکنم...
ای کاش زندگی دست خودمان بود،کاش حداقل خودمان دست خودمان بودیم...
+چشم به قفل قفسی هست و نیست/مژده فریادرسی هست و نیست
میرسد و میگذرد زندگی/آه که هر دم نفسی هست و نیست
مژده آزادیم از بند عشق/اول و آخر هوسی هست و نیست