میخوام برم بخوابم که صبح زود بیدار شم برم دنبال کار و زندگیم، اما هی دو دقیقه دو دقیقه کردم پای تلگرام و پیدا کردن چند تا برنامه که ساعت شد دو و خورده‌ای و دیگه خوابیدن ارزش نداره. میخواستم یه چیزی هم از ابوحمزه بنویسم که گفتم الآن خوبه...

داشتم فیلم دیدار شعرا با آقا رو میدیدم، قسمتی از سخنرانیشون که شعری از اخوان رو تقدیم به ابوحمزه و صحیفه خوندند و چقدر عاشقانه خوندند... دروغ نگم خیلی غبطه خوردم، چقدر آقا عاشق این دعاها بودند. مهر و محبت تو شعرشون موج میزد... 

ای تکیه گاه و پناهِ
زیباترین لحظه‌هایِ
پر عصمت و پر شکوهِ
تنهایی و خلوت من
ای شطِ شیرینِ پُر شوکتِ من...


وقتی ابوحمزه میخونم تازه میفهمم که من خودمم نمیدونم چِمه!! امام سجاد (ع) خیلی بهتر از من میدونن. ماها دردمون اینه که نمیدونیم چجوری بریم التماس کنیم، چجوری بگیم غلط کردیم، چجوری بعد هزار هزار توبه شکستن برگردیم و چجوری بریم جلو خدا وایسیم و اقرار کنیم... خدایا اگر امام سجاد (ع) نبود بعید میدونم ماها با این همه ندونستن راهی واسه توبه پیدا میکردیم... خدایا شکرت به خاطر وجود نازنینِ "نازنین"ه حسین... 

تقصیر من نیست، تقصیر ابو سعید ابوالخیره! و شاید تقصیر خودت باشه که شعرشو ورده زبونا کردی...

بازآ بازآ هرآنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ

و ما دلخوش کردیم به توبه فردا... و گناه پشت گناه... و دلمون یجا میشکست و میرفتیم سراغ ابوحمزه ثمالی...

بسم الله الرحمن الرحیم...
 خدایا انقدرام مارو جدی نگیر، ما اصلا در حد و اندازه های مکر و حیله ات نیستیم... تسلیمیم... الهی لاتؤدبنی بعقوبتک،ولا تمکربی فی حیلتک...
خدایا...  منو تو ماه مبارکت صدا زدی و من... کجا رفتم...؟ چی کار کردم...؟ دعوتنی الیک...
دردش اینجاس که منو دوسم داری با اینکه هیچی واست ندارم جز آبرو بردن جلو آدما... الحمدلله الذی تحبب الی و هو غنی عنی... 
 خیلی تحملم کردی، به اندازه تمام عمرم و هر وقت یه خوبی کردم تمام بدیامو بخشیدی... والحمدلله الذی یحلم عنی حتی کانی لاذنب لی...
خدایا ولی با همه این حرفا دلم گرفت و اومدم پیشت... با آقام اومدم، با اون که سجده هاشو دوست داری. من لایق استجابت دعاهام نیستم ولی تو لایق استجابت دعای من هستی... بک استغاثی، و بدعائک توسلی، من غیر استحقاق لاستماعک منی، ولااستیجاب لعفوک عنی، بل لثقتی بکرمک...
من اومدم که باهات حرف بزنم، نه از زبون خودم که از زبان امامم. زبانم از فرط گناه لال شده... ادعوک یا سیدی بلسان قد اخرسه ذنبه،رب اناجیک بقلب قد اوبقه جرمه...

ادعوک یا رب راهبا راغبا راجیا خائفا...وسمع دعائی...